آنها که انقلاب میکنند...


عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



به باج موزیک خوش آمدید برای استفاده بهتر از محتویات سایت به عضویت خانواده بزرگ باج موزیک کمپانی درآیید.پیروز باشید و کامروا/مدیریت سایت»بهزاد باج

نظر شما راجع به وبلاگ باج موزیک کمپانی؟

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان BaJ music company و آدرس bajmusic.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 65
بازدید ماه : 867
بازدید کل : 90636
تعداد مطالب : 68
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

لینک باکس هوشمند

آمار مطالب

:: کل مطالب : 68
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 9
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 65
:: بازدید ماه : 867
:: بازدید سال : 979
:: بازدید کلی : 90636

RSS

Powered By
loxblog.Com

کمپانی موسیقی باج

آنها که انقلاب میکنند...
شنبه 30 دی 1391 ساعت 19:26 | بازدید : 357 | نوشته ‌شده به دست BehzaD BaJ | ( نظرات )

 «کامران رسول زاده» و «آرون حسینی»، چهره هایی که قرار است بزودی یک اتفاق بزرگ جهانی را برای موسیقی ایران رقم بزنند :

تجربه لذتبخش خوردن هندوانه با نمک!

 

موسیقی ما – بهمن بابازاده، وحید لشگری: بهانه اصلی این گفتگو، انتشار قطعه «آی» با صدای «کامران رسول زاده»بود که همین باعث شد سراغش برویم و پای صحبت هایش بنشینیم. اما با توجه به فعالیت های اخیر این هنرمند و اینکه او امسال سرانجام توانست نخستین کنسرت اش را روی صحنه ببرد، تصمیم گرفتیم گفتگویی مفصل تر و جامع تر را با او داشته باشیم. همین باعث شد پیشنهاد حضور «آرون حسینی» (از جدیدترین استعدادهای تنظیم کشور) هم که دوستی و همکاری صمیمانه ای را هم با کامران رسول زاده دارد، بخواهیم در این گفتگو حاضر شود. بحث از گذشته‌ای نه چندان دور شروع شد و به فعالیت‌های اخیر رسید و سرانجام در انتهای بحث این دو هنرمند از همکاری‌های بزرگ جهانی خبر دادند که قطعا برای هر ایرانی باعث افتخاری بزرگ خواهد بود. این تنها گفتگوی منتشر شده از این دو چهره پر خبر این روزهای بازار موسیقی کشور است که در آن از این همکاری‌های جهانی پرده‌برداری شده است. تا انتهای این گفتگو را بخوانید:

  • کامران تو چرا بعد از اين همه فعاليت اين ور آبي و آن‌وري و با وجود بالا بودن كيفيت كارهایت نسبت به زمانِ خودش و حتی امروز، کمتر توانسته‌ای خودت را نشان بدهی؟ تو به هر حال سابقه و رزومه قوی‌ای داری اما هنوز خیلی‌ها نتوانسته‌اند به خوبی آنها را پیدا و درک کنند.
كامران: سوال خيلي خوبي را همين اول كار پرسيدي. اين سوال را تا به حال كسي از من نپرسيده بود. من آدم اخلاق گرايي هستم. در جامعه و عصري كه اخلاق بزرگترين اصل فراموش شده در بين آدم هاست، هنر، فرآیندی‌ست که منجر به فرهنگ‌سازی می‌شود و هنرمند به عنوان واسطه ی خلق آثار هنری، باید صاحب اخلاقِ انسانی باشد. وگرنه عرصه هنر به بازارِ دلالان و بی هنران تبدیل می‌شود. ورود من به موسيقي پاپ با شركتي بود كه خيلي معروف بود اما آلبوم مرا به درستی پخش نکرد و این شد که تمام زحماتم در آلبومی که "بی سرانجام" نام داشت در سال 87 بی‌سرانجام ماند. همان‌جا بود كه فهميدم دنياي موسيقي و ماركت موسيقي چقدر پيچيده است و رفتارها، رفتارهايي مافيايي است. من در مورد بازار صحبت مي‌كنم و صرفا منظورم بازار موسيقي است. مثلا وزارت ارشاد در همه اين سالها قوانين خود را داشته و جلو رفته. در برخي مواقع سختگیری‌هایی داشته ولي به هر حال چهارچوب، همان بوده كه همه مي‌دانيم. ما هم چون در اين كشور زندگي مي‌كنيم به اين قوانين هميشه احترام گذاشته‌ايم. بعد از ارشاد، به سد بزرگي می‌رسیم به نامِ شركت‌هاي موسيقي، كه آنها در شكل‌گرفتن و گل كردن يك اثر تاثير زيادي دارند. 

  • يعني تو معتقدي شركت طرف حساب‌ات باعث شد تو ستاره نشوي؟
کم کاریِ شرکت های موسیقی و خلا اخلاق در اين حوزه باعث شد من به خلوت خودم پناه بياورم و دوري برگزينم. به هر حال من روحيات شاعري داشتم و با برخي رفتارها نمي‌توانستم کنار بیایم. 

  • منظورت كمپاني هاي آن دوره بود يا چيز خاصي در ذهن‌ ات است؟
ببين آن زمان مثلا مسئول فلان كمپاني مي‌دانست كه كار من خوب است. ولي آلبوم من را منتشر نمي‌كرد و در عوض آلبوم‌هايي را وارد بازار مي کرد كه خواننده‌ی آن شناخته شده باشد. حتی با اینکه آلبوم را با هزینه‌ی شخصیِ خودم تهیه کرده بودم باز هم خوب بودنِ آلبوم نتوانست آنها را مجاب کند که از من حمایت کنند و حتی آلبوم را به درستی پخش نکردند.البته این سرنوشتِ خیلی ازخواننده های با استعدادِ آن دوره بود که رفتار شرکت ها آنها سرخورده کرد. گاهی فکر می‌کنم شاید كار من در آن دوره خوب درك نمي‌شد. مثلا قطعه «درخت» را من در سال 82 ساخته بودم. از همان زمان هم در پي انتشارش بودم. ولي هيچ كسي حاضر نمي‌شد وارد بازي شود. اين قطعه امسال مجددا با زحمتی که خودِ تو در رسانه‌ها کشیدی به طور صحیح منتشر شد و واكنش‌ها را هم همه ديديم. اين قطعه محصول سال 82 من است. متوجه حرف من هستي؟ یعنی اگر همان سال‌ها این مسیر صحیح برای من هموار می‌شد همه چیز فرق می‌کرد.

  • پس اعتقاد داري جلو بودن از ماركت روز بازار موسيقي كشور در ابتداي عمر هنري‌ات به تو ضربه زده؟
این نظر لطفِ تو به آثار من هست ولی من اين طور فکر نمی‌کنم. ببين كاري را كه من در آن سال‌ها ساخته بودم، به عنوان مثال همین كار «درخت»، چون نمي‌دانستم چطور آنرا عرضه كنم، به چشم نمی‌آمد. همان قطعه «تو كه چشمات خيلي قشنگه» كه جزو پربيننده‌ترين قطعات موسيقي پاپ ايران است را من در سال 85 ساخته بودم ولي دلم نمي‌آمد خودم آنرا اجرا كنم. چون پيش خودم فكر مي‌كردم كه مني كه قطعه فاخري مثل «درخت» را در رزومه‌ام دارم، چرا بايد با اين قبيل آثار سعي كنم خودم را به همه بشناسانم. شاید قطعه‌ی «همين امشب مي‌ميرم» که ملودی آن برای دوست خوبم، "مورات ککیلی" هست و ترانه فارسی‌اش را برای اولین بار من نوشتم و كاورِ آن را خودم با جلب رضایت کمپانی ترکِ صاحبِ اثر، به زبان فارسی خواندم، باعث شد کمی دیده شوم. تازه آن هم بعد از اینکه یک خواننده در یک مسابقه‌ی خوانندگیِ پر بیننده آن را خواند وادعا کرد که مالِ خودش است!! که من از طریق دوستانم باخبر شدم. ترانه‌ی این کاور را هم در سال 82 در دوران دانشجويي نوشته بودم! پس می بینی که اگر یک کمپانی از من حمایتِ درستی می کرد هم خودش ذینفع بود هم من اینهمه سال پشتِ جریانهای مافیایی منزوی نمی شدم.

  • «تو كه چشمات خيلي قشنگه» باعث شد خواننده آن شهرتي فراوان را در بين همه فارسي زبانان به دست بياورد. قطعه‌اي كه تو آنرا سروده و ساخته بودي و حاضر نشدي با صداي خودت بيرون بيايد. حالا از تصميم بابت ارائه ی آن با صدای خوانندی دیگر پشيمان نيستي؟
نه به هيچ وجه. چون به يك عده خيلي زيادي ثابت شد كه اگر كار من ديده شود، مخاطبِ میلیونی پيدا مي‌كند. ما رسانه‌اي براي ارائه آثار نداريم. ولي اين كار به محض منتشر شدن به يك باره فراگير شد چون رسانه جادو مي‌كند. «تو كه چشمات خيلي قشنگه» خيلي «كامران رسول زاده» است. چون همه آن پكيج، انتخابِ من بوده. ترانه و ملودي و ريتم را خود من انتخاب كرده‌ام و كسي به من نگفته بود كه ريتم «رِگه» براي اين اثر مناسب است. 

  • اين اثر اگر با صداي تو و بدون انتشار در رسانه هاي تصويري منتشر ميشد، باز هم همين اتفاق برايش مي افتاد؟
فكر نمي‌كنم. 

  • چرا؟
من به عنوان يك آهنگساز شناخت خوبي از جنس صداها و بکار گیریِ آن ها در جاهاي مناسب دارم. انتخابم درست بود و بابت اين انتخاب هم خوشحالم. من چيزي را از دست نداده ام. 

  • آرون، از تو به عنوان نابغه نسل جديد موسيقي ايران نام برده مي شود. كسي كه در سكوت كامل و در شهری دور افتاده شروع به كار كرده و حالا بزرگترين كمپاني هاي جهاني براي تصاحب اش در حال رقابت اند. تو شايد خيلي خوب بتواني به اين سوال من پاسخ بدهي. چرا برخي چهره هاي موسيقي كشور با ميزان كمي از سواد موسيقي، به قول معروف آثارشان همه گير مي شود؟
آرون: لفظ نابغه را دوست ندارم. نابغه آنهايي هستند كه با كمترين امكانات، بهترين محصول را ارائه ميدهند. مثلا دوستی را مي شناسم كه واقعا از نظر من استعداد شگفت انگيزي در موسيقي الكترونيك است. اما با تاكسي كار مي‌كند! در مورد سوالت هم خيلي راحت جوابت را مي دهم ‌:«نمي‌دانم!». براي خود من هم عجيب است اين اتفاق. اين خاصيت كشور ماست. كسي كه علم يك چيزي را داشته باشد ولي قادر به نشان دادن و ارائه آن نباشد هميشه بيرون گود مي ماند. 

  • چرا خود تو به سمت تبليغ فعاليت‌هايت نرفتي؟ خودت در حاشيه بودن را دوست داشتي؟
آرون: ببين من اصلا در فضاي موسيقي پاپ نبوده و نيستم. موسيقي اي كه من آنرا گوش مي كنم با آنچه كه خيلي ها مي شنوند خيلي فرق دارد. من با بعضي از دوستان اين وادي مثل كامران آشنا شدم و همين باعث شد به فضاي پاپ گرايش پيدا كنم. دوستان خوب باعث شدند كه حضورم بيشتر شود ولي قطعا اين سبك سبك مورد علاقه من نيست. ولي دوستان خوبي مثل بابك رياحي پور، ميلاد فرهودي ،آرش پاکزاد و ... دارم كه باعث شدند من با علاقه بيشتري در اين حيطه وارد شوم و بيشتر خودم را بشناسانم و اين رويه را مي خواهم همين طور ادامه دهم. 
  

  • اما آرون حسيني حالا با آدمها و هنرمندان زيادي آشنا شده و جغرافياي انتخاب هايش هم گستره تر شده. اين ازدحام انتخاب ها ، تو را به ابتذالي كه بسياري از موزيسين ها را به خاطر تعدد فعاليت شان رسانده، سوق نمي دهد؟
آرون: به اين ماجرا خيلي فكر كرده ام. خيلي شب ها. ببين من اگر قرار باشد سبك مورد علاقه ام را كار كنم هيچكس اين ريسك را نمي پذيرد كه وارد اين فضا شود. يه هر حال آدم ها از تجربه فضاي جديد هراس دارند. اين وسط يكي مثل كامران رسول زاده پيدا مي شود و اين سبك را مي پذيرد. 

  • پس تو مجبوري به سليقه بازار خودت را نزديك كني ديگر؟
كامران: ببين بگذار براي تو مثال بزنم. ورژن جديد قطعه «درخت» را خيلي از موزيسين هاي ما هم دوست ندارند. ولي من در يكي از كشورهاي خارجي كه دوستاني را دارم ، اين اثر را گذاشتم و آنها شنيدند و هاج و واج مانده بودند. كه اين زيرساخت هاي صدايي را چه كسي ساخته و پرورانده؟ آرون فضاهاي فكري بهترين هاي دنيا را كشف كرده و در كارهايش سعي دارد از آنها هم پيشي بگيرد. 

آرون: متاسفانه در كشور ما موضوعي به نام الهام گرفتن از يك كار خوب جا نيفتاده و همه به كپي كردن عادت كرده اند. اينكه از يك اثر الهام گرفته شود و سعي شود از آن چيزي آموخته شود، در بين ما وجود ندارد. 

  • آرون سوال من را جواب ندادي. تو قرار است با پركار شدن به ابتذال كشيده شوي؟
آرون: من با واژه ابتذال موافق نيستم. من در همه قطعاتي كه در ساخت آنها دخيل بوده ام ، به هر حال تا جايي كه شده و امكانش بوده، سعي كرده ام تاثيرم را بگذارم. مثلا در آلبوم رضا صادقي قطعاتي را دارم كه بخشهايي از آنها تا به حال در موسيقي ايران نبوده و كاملا جديد است و آقای صادقی هم همیشه به من لطف داشت و دارد و این اجازه را داده که هر ایده ای در ذهن دارم پیاده کنم.

  • آينده چطور؟ در آينده قرار است چه اتفاقي سر تو بيفتد؟
آرون: اگر قرار باشد در موسيقي پاپ ادامه دهم، سعي مي كنم كه به سليقه مردم توجه داشته باشم ولي در هر حال سليقه و تاثير من روي اين آثار ملموس خواهد بود، هر چند كوچك. 

  • كامران متاسفانه در ايران شرايط جوري شده كه همه براي مخاطب كار مي كنند و اينكه خدايي نكرده اثرشان خارج از سليقه روز بازار نباشد. چرا هيچكس به فكر پيشرفت سليقه مخاطب نيست و كسي به فكر عبور از مرزها نيست؟
كامران : البته خود من به شخصه در اين ماجرا قطعا ورود كرده ام. من «دستاي نامحرم» و «وقتي نيستي» را در فضاي روز مخاطب ساخته ام ولي از آن طرف قطعه «درخت» را تنظيم دوباره كرده ام و تفكرات جديد خودم و آرون را به آن اضافه کرده ام. ملودي چيزي ست كه همه دوست اش دارند ولي تنظيم بسيار جلوتر و بكر تر از ماجراهاي اين روزهاست. تركيب اين ماجرا لذتبخش و دل انگيز است. مثل خوردن هندوانه با نمك! مزه خيلي متفاوت ولي در عين حال همه دوست اش دارند.

آرون: قطعه «اسب زخمي» هم دقيقا قرار است همين اتفاقات را تجربه كنيم. ما با سناریو پیش می رویم . با کامران ابتدا یک داستانی را در نظر می گیریم بعد با موسیقی کار را پیش می بریم .

  • تصویرسازی این کار کمی عجیب است و و استقبال از قطعه « درخت » نشان داد که مخاطب سراغ این قبیل آثار می آید ولی تا به حال از این نترسیدی که مخاطب نتواند با کارهایی که دارای فکر و تصویرسازی هستند، ارتباط برقرار کند ؟
کامران : زبان فارسی یک زبان کامل و ظریف و عاشقانه است و مخاطب فارسی زبان اندیشه ی بسیار گسترده ای دارد. فقط باید با یک تلنگر ساده بیدارش کرد. من در کتاب شعر اولم با عنوان : " فکر کنم بارانِ دیشب مرا شسته، امروز تو ام" با ساده ترین عبارات وارد خلوت مخاطب شده ام. با یک واژه آن قدر می توان بازی ها کرد که آدم مست می شود. بنابراین مخاطب، به دلیل کامل بودنِ زبانِ فارسی، بستر ذهنی آماده ای دارد . ترانه ی درخت هم از این دست ترانه هاست، ساده اما عمیق. البته باز تاکید می کنم که ما مخاطبانِ بسیار هوشمند و فرهیخته ای داریم و اگر دست کمش بگیریم مجبور می شود به دست کمِ ما قانع شود.

  • بازار این روزهای موسیقی از قول موزیسین ها و مخاطبان غرق در سلطه بهترین بودن افرادی نظیر سیروان خسروی ، کوشان حداد و یا بابک زرین است ، قضاوت تو در مورد آثار این ها چیست ؟
آرون : بهترین یک امر مطلق نیست ولی من کارهایشان را دوست دارم . کوشان حداد از دوستان قدیمی من است و با او ارتباط دارم ، کارهای سیروان را نیز دوست دارم چون سعی می کند کارهایش از چیزی که در موسیقی پاپ ما است جلوتر باشد.

  • اگر ملودی هایی که آنها کار کرده اند را به تو بدهند ، تنظیم تو چقدر با فضایی که آن کار الان منتشر شده اند فرق خواهد کرد ؟
آرون : ایده ذهنی من و آقای خسروی فرق دارد ، نمی دانم ولی من اول ترانه می بینم و تصویر می سازم بعد کار را انجام می دهم. شاید برایتان جالب باشد که من زیاد ویدئو کلیپ نمی بینم چون اغلب کلیپ صوتی را گوش می دهم و کلیپش را در ذهن خودم میسازم و از آن تصویر الهام می گیرم.

کامران : تو به آرون لفظ نابغه را دادی و من می گویم نبوغ در شاخه ای از ذهن او هست و این نبوغ باید به پختگی برسد . در طول تاریخ موسیقی دنیا افراد با استعدادی را داشتیم ولی عده ای متاسفانه مسیرشان به بیراهه هایی مثل مواد مخدر افتاده است و بعد از یک درخششِ کوتاه مدت، کاملا محو شده اند.. من خیلی دوست دارم این مساله را باز کنم تا جوانهای امروزی بدانند. وقتی تو میخواهی با استفاده از یک محرکی خودت را به نقطه بالاتری برسانی خیلی اتفاقهای خوب می افتد و مثلا در موزیک غرب بوده اند افرادی که آثارشان در یک دوره بسیار درخشیده اما بعد تمام شده اند.می خواهم یک مثالی را برایت بزنم و دوست دارم این را حتما بنویسی تا جوانها از من داشته باشند. یک کارشناس درمان مواد مخدر میگفت مثل اینکه در یک چراغ نفتی به جای نفت، بنزین بریزی و فیتیله اش را تا حد ممکن بالا بیاوری ، خب این چراغ یک نور خیلی زیادی تولید می کند و نظر همه را به خودش جلب می کند ولی بعد از چند دقیقه هم بنزین تمام می شود هم فیتیله می سوزد و هم چراغ اینقدر دوده می گیرد که دیگر به درد نخواهد خورد. مشکل بچه هایی که در این حوزه وارد می شوند و زود محو می شوند همین است. در کشور ما استعداد زیاد است و باید با اخلاق و مراقبه جلو بروند و به سطوح بالای هنر برسند. ضمن اینکه مطالعه هم بسیار مهم است. مطالعه ی دیداری و شنیداری که منجر به تولیدِ اندیشه شود.

آرون وقت زیادی را به مطالعه و شنیدن آثار مختلف می پردازد. بارها شده است یک کار فوری میخواستیم تهیه کنیم و من به آرون وقت داده ام آثاری را بشنود و به آرامش که رسید کار را انجام بدهیم چون او مطالعه ی شنیداریِ زیادی دارد و این مساله از تحصیلات آکادمیک هم بهتر است. ببین 90 درصد کسانی که به دانشگاه می روند به جایی نمی رسند چون وقتی به دانشگاه می روی و می گویند تو در طول 4 سال لیسانس می توانی بگیری، این یعنی تحقیر. زیرابعضی آدمها آن علوم را می توانند در دو ماه یاد بگیرند و برخی در ده سال همی نمی توانند! که مشکل دانشگاه در ایران و اکثر نقاط دنیا همین است.هر چند که هنرمندان بی نظیری از دانشگاه بیرون آمده اند و من منکر این نیستم اما تعدادشان زیاد نبوده است.

  • آرون از این حرفها می خواهم به اینجا برسم که با توجه به شناخت دورادور و تحقیقاتی که در مورد تو دارم، تو الان در بطن یک خطری. آدمهایی نزدیک تو هستند که در فرهنگ تهران بزرگ شده اند و تو داری وارد رفتارها و عرفیات این آدمها می شوی. آیا قرار است که درخشش آرون فقط یکی دوسال اخیر باشد و به دلیل ورود به این جمعها خیلی زود نامش فراموش شود ؟
آرون : من دوستان خیلی کمی دارم و کلا آدم اجتماعی نیستم و تنهایی خودم را بیشتر دوست دارم. دوستانی هم که دارم انگشت شمار هستند ولی واقعا دوستشان دارم. بگذار این را هم بگویم. من جایی زندگی می کردم که این چیزها آخرش بوده و در بین خانواده و همسایه ها و دیگران خیلی دیده ام و به قولی به درجه ای از کمال رسیده ام !

  • من بیشتر میخواستم به این قضیه برسم که آدمهای زیادی مثل تو با انرژی زیاد وارد جریان موسیقی شده اند و کشف شده اند و به محض ورود به یک جغرافیای گسترده تر، خیلی زود خودشان را باخته اند و حذف شده اند. دلایل زیادی وجود دارد اما تو برای این قضیه چه فکری کرده ای ؟
آرون : من در این زمینه هم زیاد فکر کرده ام اما اولین چیزی که به ذهنم رسیده پیاده کردن ذهنیات خودم در آثار دوستانی است که با آنها کار می کنم بعد چیزی که خودم دلم می خواهد.

  • چند سال طول میکشد خودت را اشباع کنی و به عادت برسی ؟
آرون : من اشباع شدن را دوست ندارم زیرا در موازات کارهایی که برای دوستانم انجام می دهم کارهای بین المللی را هم پیش می برم و از هیچ کدام کم نکرده ام و اتفاقا هفته پیش با یکی از کمپانی های معروف هلندی قرارداد بسته ام.

  • مدتی هست یک داستانی از تو سر زبان ها افتاده. ماجرای آشنایی ات با «یاهل» و همکاریت را می تونی از زبان خودت شرح بدهی؟
آرون: راستش من حدود 7 ماه پیش از طریق سایت ساندکلود یک سری از کارهایم را به اشتراک گذاشتم . یاهل من را در سایت ساندکلود به لیست دوستانش اضافه کرد و کارهایم را گوش داد و خوشش آمد. برای من ایمیل ارسال کرد که حاضری برای من رمیکس انجام بدهی؟ من هم قبول کردم و کار معروف «سول» را انتخاب کردم و ایشان پروژه کار را برای من ارسال کردند. بعد از طریق خود ایشون پیشنهاد همکاری برای یک قطعه به من داده شد و به صورت رسمی از لیبل «پرفکتو» ایمیل ارسال کردند . بعد از مدتی از طریق سایت ویکیپدیا فهمیدم ایشان اسراییلی هستند و من هم به همین خاطر همکاریم را لغو کردم . خدا را شکر الان مشغول همکاری با گزینه های خیلی خیلی بهتر از ایشان هستم.

  • در مورد آینده بگو ؟
آرون :آینده ام را تلاش میکنم همانطوری که در ذهنم هست بسازم . اگر نشد باز هم تلاش می کنم که حداقل قسمت کوچکی از آنرا بسازم.

کامران : ببخشید من اینجا به جای آرون حرف میزنم ، یک برنامه هایی است که اگر قرار باشد کسی خبردار شود تو خبردار میشوی و قطعیت ندارند اگر در موردش حرف نزنیم بهتر است.

  • به قدری راحت در مورد این آینده بزرگ صحبت می کنید که انگار آینده در دست شماست و نمی خواهید مچتان را باز کنید؟!
کامران : در مورد خودم ایمان دارم که آینده در دستهای من هست.. و اگر چیزی بیرون از مرزها باعث افتخار ایران و ایرانی بشود حتما انجامش می دهم در غیر این صورت، کار کردن در وطن گزینه ی اصلی همه ی ماست... دقیقا مثل کاری که اصغر فرهادی انجام داد و این افتخار را برای ایران و ایرانی رقم زد و اگر هم در حوزه کار ما کسی یک افتخار بین المللی را کسب کند همه ی ما خوشحال می شویم.

  • کاملا با حرفت مخالفم چون قطعا در دنیای کوچک موسیقی هر کسی که برود و مقامی به دست بیاورد، مطمئنم این واکنش نخواهد شد. چون من در بازار موسیقی داخل کشور رفتارهای عجیبی دیده ام و مطمئن باش اگر کسی افتخاری بیاورد همه بر علیه او صحبت خواهند کرد.
کامران : تو جواب اولین سوال خودت را، یعنی "دلیل ستاره نشدنِ بعضی ها، با وجود کیفیت کارهایشان"، الان دادی . به خاطر همین رفتار غلط بازار است. من به دوستانم و آرون می گویم به محض اینکه تو موفق میشوی حسادت از صندلی کناریِ تو شروع می شود و صندلیِ کناریِ آرون الان کامران رسول زاده است . کامران اگر کمی در اخلاق مشکل داشته باشد به آرون حسادت می کند و قطعا زیرآبش را می زند و این خاصیت ماست. 

  • یک سوال میپرسم و میخواهم هر دوی شما جواب بدهید . شما گفتید اتفاقات بزرگی در خارج از کشور در حال رخ دادن است و دست نگه داشته اید که یک سری کارها را در داخل می خواهید انجام بدهید و بعد از آنها رونمایی کنید. با این اوصاف دارید خودتان را فدا می کنید ؟
کامران: این اسمش فدا کردن نیست، ولی خب واقعا وقتی یک کمپانی خارجی دارد از من به خوبی حمایت میکند در اصل دارد از موزیک و هوش ایرانی حمایت می کند .اگر الان از من بپرسی که دوست داری در کجا کار کنی می گویم، دوست دارم در وطنم کار کنم به شرط آنکه هر آنچه در ذهن دارم را بتوانم عملی کنم.

  • این روحیات شاعری و احساس خاص تو به نظر من به کارت لطمه زده است .
کامران : بله، موافقم...

  • آرون نظر تو در مورد کامران چیست ؟
آرون : من موافقم با حرفهایش . من هم اگر چیزهایی که دوست دارم را بتوانم پیاده کنم هیچ وقت از کشورم نمی روم و اگر جایگاهی برای ارائه تفکراتم باشد حتی به رفتن فکر هم نمی کنم.

  • در مملکت خودت ابزارهای رسیدن تو به فکرهای تو هست ؟
آرون : نه متاسفانه و فکر هم نمی کنم به آنها برسم .

  • این ماندن تو باعث نمی شود که از ایده آل هایت فاصله بگیری ؟
آرون : صد در صد.

  • پس چرا ماندی ؟
آرون : اینکه دوست دارم مردمم سلیقه و حس موزیک من را ببینند و درک کنند .

  • اگر درک نکنند چه ؟
آرون : خب من تلاشم را میکنم .

  • یک جمله کلیشه ای هست که همیشه همه هنرمندان ایرانی میگویند: «من به خاطر وطنم حاضرم خودم را فدا کنم و اینجا کار نکردن را به کار در خارج ترجیح میدم و کمتر دیده شدن را به شهرت در بعد جهانی ترجیح میدم». این جمله را شنیده ای ؟!
آرون : من اینها را قبول ندارم و هرجایی که بتوانم ذهنم را خالی کنم همانجا می روم .

کامران : من آدم باهوشی هستم و اگر قرار بود آن شکلی فکر کنم، سالهای پیش میرفتم. اما برگشتم چون من انرژی و قدرتم را از مردمم میگیرم. مردم اگر من را بشناسند من هرجای دنیا بروم به همین پشتوانه می گویم که در کشورم من را می شناسند اما اگر مردم من را نشناسند و بروم اولین حرفی که همین مردم می زنند این است که اینجا نتوانست کاری بکند و بلند شد رفت خارج . من حداقل همین الان که رو به روی تو نشستم با سه چهارتا کارِ شناخته شده دارم که به استنادِ همان ها می توانم مسیر کاریِ خودم را به بیرون مرزها تغییر بدهم. اما بوی خاکِ وطن را هیچ جای دنیا نمی شود پیدا کرد، اینجا بینِ مردمم احساس زنده بودن دارم...

  • چند سال دیگر قرار است که خودت را در این شرایط قرار بدهی تا به ایده آل های ذهنی ات برسی ؟
کامران : به سال نیست ، اتفاق است. اگر آن موج حمایت و دیده شدن به نقطه خوبی برسد و من بتوانم بر روی آن حرکت کنم و افقها را به مردم نشان بدهم این کار را میکنم. موسیقی محصول آگاهی جمعی بشر است و در عین حال سازنده آگاهی برای بشر. بشر به یک آگاهی جمعی رسیده و موسیقی درحال تولید یک پایگاه اطلاعاتی است و خیلی دوست دارم از آن آدمهایی باشم که یک اثرِ این شکلی از خودم به جا بگذارم. اما فکر کن اگر زیباترین ترانه ها و ملودی ها را در ایران بسازی، هفتصد هشتصد نفر یا نهایتا دو هزار نفر را می توانی جمع کنی تا این را زنده بشنوند. در حالیکه مثلا کنسرتهای سی هزار نفری یکی از هنرمندان خارجی که زمانِ اجرایش پنج ماه دیگر است، از همین الان بلیط هایش تمام شده است! و چند میلیارد نفر در کره زمین او را می شناسند. خب آن شخص پیام و اندیشه هایش را راحت منتقل می کند. من خودم را با آن شخص مقایسه نمی کنم اما چرا نه ؟ چرا اگر من روح موسیقی ام حامل پیام است، نروم جایی بایستم که همه آن را بشنوند... من به این فکر میکنم...

  • جریان سوالات یک لحظه از دستم در رفت! ، توی مقوله ای که در مورد سیروان و کوشان ازت پرسیدم همیشه دلم میخواسته این سوال را ازت بپرسم. یک کاری را در نظر بگیریم سیروان و کوشان هرکدام برایش بهترین تنظیم هایشان را پیاده کنند و تو هم یک تنظیم برای همان کار داشته باشی ، اگر این را برای بهترین تنظیم کننده الکترونیک دنیا ارسال کنیم او چه جمله هایی را در مورد این تنظی مها خواهد گفت ؟
آرون : الان که در دنیا بزرگترین تنظیم کننده نداریم ، باز هم میگویم که این جریان مطلق نیست و موسیقی سلیقه است. شاید مثلا در آرتیستهای معروف سبک الکترونیک دنیا شخصی از یک استایل خوشش میاید و هاوس دوست دارد و شخص دیگر ترنس دوست دارد و من اگر تنظیم ترنس بزنم و بدهم و کسی که هاوس دوست دارد مطمئنا خوشش نمی آید پس نمی توانیم بگوئیم کدام بهتر است چون این سلیقه است.

  • نمی خواهم بگویم کدام بهتر است و من میخواهم آدمهایی که در صدر فهرست بهترینهای تنظیم ایران قرار دارند را در مقابل تو قرار بدهم. اگر یک کاری را تو و آنها تنظیم کنید قضاوتها چگونه خواهد بود ؟
آرون : نمی شود معیار قرار داد و آن شخصی که تو می گویی معروف است در صورتی نظرش نسبت به کاری مثبت خواهد بود که استایلی که دوست دارد را کار کنیم.

  • تو با این جواب توانستی کاملا من را قانع کنی ، کامران جواب تو به این سوال چیست ؟
کامران : من در مورد آرون میتوانم این را بگویم که من میتوانم از بین صد تنظیم هم تنظیم آرون را تشخیص بدهم. به خاطر «ساوند دیزاین» و هارمونی که آرون استفاده می کند. آرون در ساخت ریتم یکی از معدود کسانی است که توانسته من را راضی کند.

آرون : من یک ایرادی که به موسیقی الکترونیک کشور میگیرم این است که ما بحث هارمونی و ساوند دیزاین را ترکیب نکرده ایم مثلا آقای خسروی هارمونی و فضا سازی خیلی خوبی دارند ولی من صراحتا میگم که ساوند دیزاین هایش را دوست ندارم چون قدیمی هستند و مدرن نیست ولی کوشان حداد فوق العاده ساوند دیزاین خوبی دارد و در این بحث شاهکار است. ولی باز هم کمتر هارمونی را در کارهایش دارد. هرکدام با قوتشان ضعف را کاور کرده اند و اگر ما در ایران بتوانیم این دو مورد را ترکیب کنیم می شود گفت که موسیقی الکترونیک ارائه کرده ایم . ساوند دیزاین این نیست یک صدا را درک کنی و به آن برسی نه اینکه از یک سمپل آماده استفاده کنی.

  • من دارم کم کم در مقوله عمق وارد می شوم و اینکه ورود عمق به آثار شما کمی مخاطب عامه را از آثارتان دفع نکرده است ؟
کامران : در مورد من چون علاوه برخوانندگی کار ملودی و ترانه هم انجام میدهم همیشه سعی کرده ام با یکی از این مولفه ها آن را بپوشانم و اینقدر هم کارهایم فرهیخته نیست و ساده می نویسم. اتفاقا شخصی به من میگفت که تو دویست واژه بیشتر بلد نیستی و فقط اینها را خوب کنار هم می چینی. من اصلا دنبال مهندسی نیستم مثلا در قطعه « آی » برای نشان دادن درد کشیدن چه واژه ای بهتر از « آی » ؟ ترانه سراهای بسیار خوبی در کشور داریم و برایشان آرزوی موفقیت داریم و دوستشان دارم و تنها چیزی که ناراحتم می کند این است که در واقع ما هنوز دنبال مهندسی واژه ها هستیم و هنوز داریم فکر میکنیم با این روند پرکار تریم. به نظر من نباید پر کاری را ملاک قرار داد . سوال خوبی از آرون پرسیدی که اگر با این روند که بی وقفه در حال تولیدِ کار جدید است ادامه بدهد خودش زود خسته می شود و به تکرار می رسد. دشمن نبوغ، تکرار است. من به آرون گفتم که بیا و بعد از چند کار پلتفرم خودت را عوض کن برو به جایی که ازت کار کم بخواهند و اندازه همان برایت ارزش و اعتبار و پول قائل باشند. آن برنامه ای هم که در ذهنمان هست در واقع همچین چیزیست ، جایی که کارش را درک کنند. اگر به تنظیم کننده ملودی خوب ندهند، نمی تواند تنظیم خوب کند. چون این یک قانون است که بتوانی با ملودی ارتباط برقرار کنی. مثلا آرون با یک سری از ملودی های من نتوانست ارتباط برقرار کند و به زور نمی توانم بگویم که آنها را تنظیم کند.

  • آرون واقعا با ملودی همه کارهایی که تنظیم کردی ارتباط داشتی یا غم نان باعث بعضی اتفاقات شد؟ چون به گوش من رسیده تو با بعضی در حال کار کردن هستی که جالب بود و با فضای فکری تو این کارها خیلی جالب است و تو واقعا با همه اینها توانسته ای ارتباط برقرار کنی؟؟؟
آرون : اگر بخواهم با موسیقی که دوست دارم مقایسه کنم نه ، من خیلی رُک هستم و اهل طفره رفتن نیستم. اما خیلی ها را دوست داشتم و با عده ای دیگر هم بعد از تنظیم و انجام کار توانسته ام ارتباط برقرار کنم و پنجاه درصد که میخواستم شد.

  • در واقع این همان ناخواسته بودن هاست ؟
آرون: اگر نمی خواستم که من کار نمی کردم ولی چون آن چیزی را که در ذهنم بوده نمی توانم پیاده کنم مجبور بودم بیایم در یک پلتفرم دیگر تا بتوانم چند درصد کمش را پیاده کنم.

  • اگر تو آدم میلیاردری باشی سه نفر از بازار داخلی را برایم نام ببر که با وجود میلیاردر بودن فقط با اینها کار میکنی .
آرون : من حاضرم با شخصی کار کنم که معروف نباشد ولی آن چیزی که می خواهم باشد .

  • چی میخواهی ؟
آرون : ملودی خوب داشته باشد و خیلی عوامل دیگر مثل هم حس بودن اما در کل نمیتوانم اسم ببرم.

  • میخواهم انتخابهای ذهنی تو را با این طرز فکر بدانم که در مارکت ایران، انتخابهایت چیست ؟
آرون : من دوستی در شمال دارم که نه معروف است و نه پولدار ولی من فکر میکنم اگر بتواند ارائه بشود توانایی ستاره شدن را دارد و من حاضرم با او کار کنم. چون او همانی است که در ذهن من است. من اول شروط ذهنی خودم را ملاک قرار می دهم بعد اسم می برم.

  • و کلا هم اسم نمیبری ؟!
آرون : نه چون شاید آن شخصی که اسم می برم آن چیزی نباشد که من می خواهم و دوست دارم .

  • در بُعد خارجی چطور ؟
آرون : در بُعد خارجی من خیلی آرزوهای بزرگی دارم ، من شخصی را دوست داشتم فوت کرد. اما اگر زنده بود من اولین انتخاب و در واقع آزرویم او بود، یعنی «جف باکلی» . در مورد این شخص جالب است بدانید هیچ وقت کارهای خودش را ارائه نکرد و پسر «تیم باکلی»، راکر معروف بود. وقتی در سنین جوانی در دریاچه غرق شد مادرش کارهایش را منتشر کرد و بعد از مُردنش کلی معروف شد. اگر بخواهم گریه کنم یا شاد باشم به سراغ کارهای این شخص می روم.

  • به عنوان مبحث آخر صحبت هر دوی شما می خواهیم در مورد آینده حرف بزنیم ، تصویری که از آینده توی ذهن شماست و ایده آل هایی که از آینده در ذهن دارید را به من میگوئید ؟
کامران : تو روحیات من را میشناسی. ممکن است دیگر موسیقی را ادامه ندهم یعنی به خاطر موسیقی ، موسیقی را ادامه ندهم . آینده برای من شبیه یک شعر است که هنوز نگفته ام. اگر به سطح آگاهی اش برسم این کار را می کنم . آره چرا دروغ بگویم؟ دارم زیر ساختش را آماده میکنم این هم برمیگردد به اینکه من خیلی عاقلانه تصمیم میگیرم . اما ظاهر رفتارم این شکلی نیست. به همه چیز خوب فکر میکنم چون مهندسی نرم افزار خوانده ام و اصولا مدیریت پروژه را خوب میشناسم. این مساله را آرون نیز خوب می داند. بیشتر از کلیات برایش می گویم و جزئیات را بر عهده خودش می گذارم بنابر این به کلیتی فکر میکنم که در موزیک دنیا اتفاقاتی را رقم بزنیم.

  • این تصمیمی است که با هم گرفته اید ؟
کامران : در برخی نقاط فصل مشترک با آرون دارم. آرون هم مسیر خودش را ادامه می دهد ولی می دانم که در یک جاهایی می توانم با او کارهایی را انجام بدهم و ایده هایم در جاهایی شبیه اوست و آرون هم در موزیک الکترونیک هدفهایی را دارد که به نظر من لیاقتش را دارد اگر درست قدم بردارد فکر نمی کنم زیاد طول بکشد که بتواند جایگاهش را پیدا کند.

  • این ادعای تو بسیار وحشتناک است. این که میگویی یک اتفاقاتی را در موسیقی جهان رقم بزنی ادعای بزرگیست.
کامران : ما روزنه اش را پیدا کرده ایم. اینقدر هم چیز پیچیده ای نیست. اتفاقا ایمیلهایی که برای آرون می آید تعجب برانگیز است که چه کسانی به دنبالش هستند که بیا اینجا کار کن . آرون از لحاظ کار برای مارکت دنیا پروژه ی آماده ای است. فقط باید مسیرش را اصلاح کند و به آن برسد. من قصد توهین ندارم ولی موزیک ما در ایران خیلی موزیک عقب نگه داشته شده ای است چون اولویت مردم و جامعه در ایران هیچ موقع موسیقی نبوده. من می دانم اولویتهای دولت ما زیرساختهای مهم دیگری است واین باعث شده به موسیقی کمتر توجه کند.به هر حال هرکدام از ما یک دوره درخشش دارد .من الان به عنوان یک خواننده پنج-شش سال فرصت درخشش دارم بعدش هم اگر چیزی شده باشم باید از آن استفاده کنم اگر هم نشده باشم که هیچ .

  • آینده !؟
آرون : خیلی فکرها دارم راجع به آینده . حالا با کامران و دوستان دیگر و الان مشغول آماده کردن فضاهایی هستم که بتوانم برسم چون منِ آرون با 22 سال سن اگر بخواهم همان راهی که دیگران در موسیقی الکترونیک دنیا رفته اند بروم می شوم مثل آنها . مثل آنها هم نه چیزی پایین تر از آنها می شوم. من خیلی دنبال کار جدید هستم و به انجام کار جدید زیاد فکر میکنم. مثلا یک کار انجام دادم که تلفیق جاز بود با موسیقی الکترونیک و الان با چند نفر از دوستان دارم روی آن استایل کار میکنم. چون من نوازنده جاز نیستم. با کامران در فضاهای شرقی داریم کار میکنیم وایده هایی که در ذهنمان هست را با صداهای شرقی در فضای الکترونیک که واقعا شاهکار است را با ملودی های شرقی داریم تلفیق میکنیم که در مارکت جهانی ارائه کنیم. چون موزیک شرقی خیلی پیچیده و مرموز است و هر خطه ای در هر ناحیه دنیا یک فرهنگی دارد و هر فرهنگ یک موسیقی دارد و هنری را ارائه می کند . خیلی ها میخواهند این کار تلفیق را انجام بدهند اما بدون علم ولی من هیچگاه بدون علم در این وادی پا نمی گذارم. چون از تنهایی خودم یاد گرفتم هرکاری را میخواهم بکنم اول بروم یاد بگیرم و بپرسم . کامران میداند که من توی آرشیو موزیکم همه سبک موزیک دارم از فولکور شمالی بگیر تا جاز یا راک.

  • پس تو هم روی این جمله کامران مبنی یک رخداد در موسیقی جهان اتفاق نظر داری؟
آرون: واقعا داریم با کامران و دوستان دیگر فکر میکنیم و کار میکنیم.

  • طرز فکر شما دو نفر استثناعا خیلی هماهنگ و نزدیک است. چون گروههایی زیادی را دیدم ولی اینقدر هماهنگ نبودن .
کامران : ما کار گروهی خیلی نمی کنیم ، من خیلی دوست ندارم در خلوت آرون بروم و دوست ندارم او هم توی خلوت من بیاید و دور از هم هستیم اما ساعاتی که با هم هستیم مفید است. در موسیقی طرز فکرمان تقریبا شبیه به هم هست ولی ژانرهایمان فرق میکند.

آرون : متاسفانه در کشور ما کار گروهی هیچ وقت جا نداشته و نخواهد داشت. به عنوان مثلا در مدارس یکی از کشورها تقلب را آزاد کرده بودند و اگر شخصی تقلب می داد نمره مثبت می گرفت و از این طریق کار گروهی یاد می گرفتند ولی متاسفانه در کشور ما من خیلی خواستم قبل از کامران با سایرین کار گروهی داشته باشم ولی دیدم جواب نمی دهد. چون جا پای هم می گذاریم. اگر ببینیم منِ آرون قدمم کمی جلوتر است و به همین ترتیب کار تیمی و گروهی به هم می ریزد و همان شخصی که در تیم من بود می رود پشت سر من خیلی چیزها می گوید که من این کارها را کردم ، در حالی که در کار گروهی «من» بودن نداریم.

  • سوال آخرم این است که اگر قرار باشد به ده سال آینده فکر کنید و این آدمهایی که الان رو به روی من نشسته اند کاندیدای گرمی بشوند ، آیا این قابلیت را در خودتان می بینید که به چنین استانداردهای ویژه جهانی برسید ؟
آرون : باز هم می گویم در هیچ کاری بدون علم نمی شود پیش رفت ما فعلا قدم گذاشتیم باید دقیق تر قدم بگذاریم و علم خودمان را بیشتر کنیم و در مورد آن کار بیشتر فکر کنیم .

  • و جاه طلبی خودتان را بیشتر کنید .
آرون : جاه طلبی نمی توانم بگویم. چون علم با جاه طلبی خیلی فرق دارد. یعنی باید محدوده دایره ذهنی خودمان را گسترده تر کنیم که بتوانیم چیزهای جدیدی که در ذهنمان هست را پیاده کنیم .

کامران : من از زاویه دیگری به این مساله نگاه می کنم ، از زاویه عملی الان تقریبا در وضعیتی که ما هستیم، شدنی نیست ولی غیرممکن هم نیست.

آرون : هیچ چیز دور از دسترس نیست ، شاید کلمه گرمی بیاید برخی بگویند اینها چه کار کرده اند و که هستند ، من دوستی دارم در نیویورک به نام خانم انوشه خلیلی که خواننده گروه دیپ دیش است و اینها در سال 2006 گرمی موسیقی را بردند. کسی در ایران می داند ؟

کامران : به جای خوبی رسیدی ، کسی در ایران می داند ؟ نمی داند چون خاستگاه آن آدم ایران نبوده است یعنی آن آدم چون زن است نمی تواند در ایران بخواند و ما هم احترام قائلیم برای این مساله که جزو قوانین شرع و مملکت ماست و کاملا قابل احترام است . من می خواهم از اینجا شروع کنم و اگر خاستگاه من ایران باشد یقینا ایرانی ها خواهند فهمید . دور از دسترس نیست ولی از همان صندلی که تو نشستی و ما را نگاه میکنی ابهام داری که شاید دور از دسترس باشد .

  • من با ماجرایی که برای اصغر فرهادی پیش آمد فهمیدم هیچ چیزی نشدنی نیست ولی خب همت و پتانسیل خیلی مهم است .
کامران : من جمله معروفی دارم که شاید بعدا تاریخ این را بنویسد. من می گویم برای یک پرش خوب باید یک دورخیز خوب کرد باید به عقب برگشت. اصغر فرهادی دورخیز خوبی کرد . در سینمای ایران رفت از عقب شروع کرد بعد دو سه قدم برداشت و پرید ، میخواهم این را بگویم که پتانسیل ات را جمع میکنی قوانین مملکتت را کاملا میشناسی و جلو می روی. ببین من برای مجوز گرفتن آن دو تا آلبومم دو تا کفش پاره کردم! یعنی راه را میشناسم خودت هم میدانی. بر و بچه های ارشاد را هم خیلی دوست دارم و اصلا با آنها رفیقم مثل فوتبال که برنده و بازنده با داور دوستند ، ارشاد هم همینطور است که یکی می برد یکی می بازد. اما همدیگر را نمی کشند. روی استیج از بچه های ارشاد تشکر کردم که اجازه دادند در مملکتم کنسرت برگزار کنم. منظورم این است که به هر حال اگر قوانین مملکت را بشناسی و جلو بروی آن وقت دنیا را هم اگر خوب تعقیب کنی، که مثلا آرون و بچه های دیگر دارند انجام می دهند، یک دفعه با سه چهار قدم پرش بلندی میکنی . من حرفم این بود.

  • من سوالهایم از آرون تمام شد و به عنوان ختم کلام میخواهم در مورد ماجرای مافیای شعر امروز ایران حرف بزنی که چرا اینقدر تو بدخواه داری کامران ؟
کامران : تو مطمئنی؟ من واقعا بدخواه دارم ؟

می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: